امتحانات یکی از تفضل الهی در تعیین میزان ایمان
خوش بود گر محک تجربه آید به میان *** تا سیه روی شود هر که در او غش باشد
در زندگی - انسانها برای تعیین اندازه تحصیل یا شغل دیگر کسی - امتحانات گوناگون گذاشته اند که میزان اطلاع و. (معدل) هر کسی -مشخص گردد - در آزمایش های دینی و مذهبی هم اینگونه است.
با توجه به روایات و آیات قرآن این مسئله روشن میشود که آزمایش الهی از طرف خداوند بر بندگاه رحمت و نوعی تفضل از خداوند بر بندگان میباشد.
شیطان
شیطان هنگام رانده شدن از بهشت تا وقت معلوم از خداوند اجازه خواست: «قال رب بما اغویتنی لازینن لهم فی الارض و لاغوینهم اجمعین؛ شیطان گفت: پروردگارا! چون مرا گمراه ساختی، من نعمتهای مادی را زمین را در نظر آنها زینت میدهم و همگی را گمراه خواهم ساخت». خداوند شیطان و القائات او را وسیله و آزمونی برای انسان معرفی میکند: «لیجعل ما یلقی الشیطان فتنة للذین فی قلوبهم مرض و القاسیة قلوبهم و ان الظالمین لفی شقاق بعید؛ [ حج/سوره۲۲، آیه۵۳. ]
هدف این بود که خداوند القای شیطان را آزمونی قرار دهد برای آنها که در دل هایشان بیماری است و آنها که سنگدلند و ظالمان در عداوت شدید دور از حق قرار گرفتهاند!». نیز: «وما کان له علیهم من سلطان الا لنعلم من یؤمن بالآخرة ممن هو منها فی شک و ربک علی کل شی ء حفیظ؛ [ سبا/سوره۳۴، آیه۲۱. ]
او سلطه بر آنان نداشت جز برای اینکه مؤمنان به آخرت را از آنها که در شک هستند، باز شناسیم و پروردگار تو نگهبان همه چیز است!».
دشمنان شیطان در امت اسلام
روزی پیامبر خدا، از شیطان پرسیدند: از امت من چند دشمن داری؟ جواب داد: شانزده نفر از امت شما دشمن من هستند. اول: خود شما یا رسول الله؛
دوم: عالمی که به علمش عمل میکند؛ سوم: کسانی که قرآن میخوانند و به آن عمل میکنند؛ چهارم: کسانی که اذانهای پنجگانه را برای نماز میگویند؛ پنجم: دوست دار فقیر و یتیم و مسکین؛ ششم: انسان مهربان؛ هفتم: انسان متواضع در برابر پذیرش حقیقت ؛ هشتم: جوانی که در راه اطاعت خدا رشد و نمو پیدا کرده است. (مانند جوانی که نماز شب میخواند در حالی که پدر و مادرش خوابند)؛ نهم: کسی که خود را از ارتکاب به حرام نگه میدارد؛ دهم: کسی که در راه خدا نصیحت میکند؛ یازدهم: کسی که دائم الوضو باشد؛ دوازدهم: انسان خوش اخلاق؛ سیزدهم: راضی به قضا و قدر الهی ؛ چهاردهم: زنان پاکدامن؛ پانزدهم: کسانی که آمادگی برای مردن دارند؛ شانزدهم: اهل سخاوت و بخشش تا حد ایثار. [ اصول کافی، ج۱، باب فضل العلماء، حدیث ۹.]مواعظ العددیه، ص۲۲۶.
روزی حضرت امیرالمؤمنین علیهالسّلام برای انجام کاری یکی از غلامان خود را صدا زدند. شیطان او را وسوسه کرد تا جواب آن حضرت را ندهد. حضرت چندین بار او را صدا کردند، جواب نیامد! حضرت به جستجو پرداخته و دیدند آن غلام پشت دیواری دراز کشیده و مشغول خوردن خرما است. آن حضرت فرمودند: ای غلام! مگر صدای مرا نمیشنیدی که جواب نمیدادی؟ غلام گفت: چرا. حضرت فرمودند: چرا جواب نمیدادی؟ گفت: یا علی! میخواستم شما را به غضب آورم؟! حضرت علی علیهالسّلام فرمودند: من هم کسی که به تو دستور داد مرا به غضب آوری، به خشم میآورم. من شیطانی را که به نام «ابیض» است و تو را وسوسه کرد تا جوابم را ندهی و من از سر خشم تو را مجازات کنم، به غضب میآورم. سپس فرمودند: «انت حر لوجه الله؛، تو را برای رضایت خداوند متعال در راه او آزاد نمودم». شیطان نه تنها نتوانست آن حضرت را به غضب آورد؛ بلکه ایشان شیطان را به غضب آوردند و بر آن ملعون مسلط شدند. [ ابلیس، ص۲۱۵.]
دانستن میزان ایمان در آیات
خداوند متعال میفرماید: «ولنبلونکم بشی ء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین؛ [ بقره/سوره۲، آیه۱۵۵.
و قطعا شما را با چیزی از ترس ، گرسنگی، زیان مالی و جانی و کمبود محصولات آزمایش میکنیم و صابران در این حوادث و بلاها را بشارت بده».
ؤفلیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین؛ [عنکبوت/سوره۲۹، آیه۲- ۳. آیا مردم پنداشتند که چون گفتند: ایمان آوردیم، رها میشوند و دیگر مورد آزمایش قرار نمیگیرند؟! در حالی که بدون تردید کسانی را که پیش از ایشان بودند، آزمردم تا خداوند کسانی را که راست گفتند، معلوم دارد و دروغگویان را نیز معلوم نماید». طبق این آیه کریمه، ایمان، تنها با زبان و شعار نیست؛ بلکه همراه با آزمایش است: «احسب... هم لا یفتنون» و دلیل آزمایشهای الهی، محقق شدن علم ازلی خداوند، جداشدن مؤمنان واقعی، شکوفاشدن استعدادهای درونی و به فعلیت رسیدن آنهاست: «فلیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین». [عنکبوت/سوره۲۹، آیه۲ ۳. ]
یکی از نشانه رحمت خدا امتحان است
با توجه به روایات معصومین روشن میشود که آزمایش الهی از طرف خداوند بر بندگان رحمت بوده و تفضلی از خدا به بنده است. امام علی علیهالسّلام در این باره میفرماید: «سپاس و ستایش خدایی را که رنج و گرفتاری پیروان ما را سبب زدوده شدن گناهان آنان در دنیا قرار داده تا در این رنجها و بلاها طاعات شان سالم ماند و سزاوار پاداش آن شوند». [میزان الحکمه، ص۸۵، ترجمه محمد رضا شیخی.
همچنین امام باقر علیهالسّلام میفرمایند: «هرگاه خداوند متعال بر آن شود تا بندهای را گرامی دارد و آن بنده گناهی کرده باشد، او را به بیماری مبتلا گرداند. اگر چنین نکرد، به فقر و نیازمندی دچارش سازد و اگر این را هم نکرد، هنگام جان کندن بر او سخت گیرد؛ اما چون بخواهد بندهای را خوار و بی مقدار سازد و او کار نیکی نزد خدا داشته باشد، تن سالم به او دهد. اگر چنین نکرد، زندگیش را فراخ و مرفه گرداند و اگر این را هم نکرد، مرگ را بر او آسان سازد». [میزان الحکمه، ص۸۵، ترجمه محمد رضا شیخی.
در روایت آمده است پیامبر اکرم ، به خانه یکی از مسلمانان دعوت شدند. وقتی وارد منزل او شدند، مرغی را دیدند که بر بالای دیوار تخم گذاشته و تخم آن به میخی بند شده و نیفتاده است. رسول اکرم، در شگفت شدند. صاحب خانه گفت: آیا تعجب کردید؟ قسم به خدایی که شما را به پیامبری برانگیخت، هرگز آسیبی به من نرسیده است! رسول اکرم، تا این جمله را شنیدند، برخاستند و در خانه آن مرد غذا میل نکردند و فرمودند: «کسی که هرگز مصیبتی ندیده، مورد لطف خداوند نیست». [ ره توشه محمد تقی مصباح یزدی، ص۲۷۶.
شاعر درباره نقش سازنده امتجانات الهی چنین میگوید:
گندمی را زیر خاک انداختند ***پس ز خاکش خوشهها برساختند
بار دیگر کوفتندنش ز آسیا ***قیمتش افزون و نان شد جان فزا
باز نان را زیر دندان کوفتند *** گشت عقل و جان و فهم سودمند [ ره توشه محمد تقی مصباح یزدی، ص۴۷۵.
امتحان ناشی از حکمت الهی
انسان مؤمن باید همیشه تسلیم حکمت الهی باشد و معتقد به خیربودن حوادثی باشد که برای او اتفاق میافتد. گاهی ممکن است حکمت خداوند اقتضا کند بندهای در خوشی باشد و همین مایه آزمایش اوست و گاهی هم ممکن است حکمت خداوند اقتضا کند بنده اش در سختی بیفتد.
نقل میکنند وزیر پادشاهی هر امری که رخ میداد، میگفت: «خیر است ان شاء الله». روزی بر سر سفره غذا، پادشاه خواست با چاقو چیزی را ببرد؛ اما دست خود را برید و انگشتش قطع شد. بلافاصله وزیر گفت: «خیر است ان شاء الله». پادشاه عصبانی شد و گفت: او را به زندان بیاندازند. هنگامی که وزیر را به زندان میبردند، وزیر در راه میگفت: «اینکه من زندان میروم نیز خیر است ان شاء الله». بعد از چند روز پادشاه به شکار رفت. در آنجا آهویی را دنبال کرد و از سپاه خود جدا شد. آهو از دست شاه فرار کرد. خواست برگردد که به قبیلهای وحشی برخورد کرد. آن قبیله پادشاه را گرفته و به قصد قربانی کردن برای خدایان خود بردند؛ اما پس از اندکی او را رها کردند. وقتی شاه دلیل آزادیش را جویا شد، در جواب گفتند: ما برای خدایان خود مردی کامل را قربانی میکنیم و اینکه تو یک انگشت نداری، باعث شد از کشتن تو با عنوان قربانی
صرف نظر کنیم. پس پادشاه شاد شد و به یاد گفته وزیر خود افتاد که میگفت: «خیر است ان شاء الله». زود به کاخ بازگشت و دستور داد وزیر را آزاد کنند. سپس داستان را برای وزیر خود بازگو نمود. پادشاه گفت: خیر اینکه انگشت من قطع گردید، معلوم شد؛ حالا بگو در اینکه تو به زندان رفتی، چه خیری وجود داشت. وزیر بلافاصله گفت: اگر من به زندان نرفته بودم، در روز شکار با شما بودم و از آنجا که من شما را تنها نمیگذارم، با شما به دنبال آهو میآمدم و آنگاه وحشیها هر دوی ما را زندانی میکردند و هنگامی که دست از کشتن شما برمی داشتند، به سراغ من میآمدند و از آنجا که من بدنم سالم است، جانم را از دست میدادم.
امتحانات پیامبران الهی
حضرت علی علیهالسّلام در خطبه قاصعه میفرمایند: «ولو اراد سبحانه بانبیائه حیث بعثهم ان یفتح لهم کنوز الذهبان و معادن العقیان و مغارس الجنان و ان یحشر معهم طیرالسماء و وحوش الارض لفعل ولو فعل لسقط البلا و بطل الجزاء واضمحلت الانباء ولما وجب القابلین اجورالمبتلین و لااستحق المؤمنون ثواب المحسنین؛ اگر خداوند سبحان میخواست برای پیامبرانش آن گاه که آنان را برانگیخت، گنجهای زر و کاخهای طلا و باغهای پر درخت قرار دهد و مرغهای آسمان و جانوران زمینی را با آنان همراه سازد، انجام میداد؛ اما در این صورت آزمایش و امتحان از انسانها ساقط میشد و پاداش و ثواب نادرست میگردید و خبرهای آسمانی و وحی الهی موردی نداشت و برای ایمان آورندگان مزد احسان کنندگان(آزمایش شدگان) لازم نبود». [ نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه ۲۳۴، ص۷۹۱.
حضرت ابراهیم علیهالسّلام
حضرت ابراهیم علیهالسّلام تنها یکتاپرست زمانه خودش، مشغول چوپانی بود که شنید کسی میگوید: «سبوح قدوس رب الملائکة و الروح؛( ↑ مجلسی، بحارالانوار، ج۹۵، ص۷۹.
بسیار منزه و مقدس است پروردگار فرشتگان و روح». در آن زمان کسی ذکر خدا را نمیگفت و همه مشرک و بت پرست بودند؛ برای همین گفت: گوینده این ذکر کیست؟ چه کسی ذکر محبوب و خدای من را میگوید؟ اگر یک بار دیگر هم بگویی، نصف گوسفندانم را میدهم. یک بار دیگر تکرار شد. گفت: اگر یک بار دیگر هم بگویی، بقیه گوسفندانم را میدهم. در راه خدا از همه چیزش گذشت؛ بعد معلوم شد جبرئیل نماینده خداست که میخواست ایشان را امتحان کند.
خدای متعال به ابراهیم امر کرد؛ فرزندت را به قربانگاه ببر و برای من قربانی کن. حضرت ابراهیم علیهالسّلام این کار را کرد؛ ولی مشیت خدا این بود که فقط امتحانی گرفته شود و حضرت اسماعیل علیهالسّلام ذبح نشد. در امتحان آخر، نمرود حضرت ابراهیم علیهالسّلام را به دلیل بت شکستن و موحد بودن و اینکه مردم را به خدای یگانه دعوت میکرد، به آتش انداخت. ظاهر قضیه این بود که ابراهیم میسوزد؛ والا اگر حضرت ابراهیم علیهالسّلام میدانست که آتش سرد و گلستان میشود، دیگر این امتحان و کار مهمی نبود. حضرت ابراهیم علیهالسّلام در بالاترین حد، فرمان خدا را اطاعت کرد و سرافراز بیرون آمده و خلیل خدا شد و به مقام امامت رسید. خدا در قرآن میفرماید: «انی جاعلک للناس اماما قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین؛ [ بقره/سوره۲، آیه۱۲۴.
من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم! ابراهیم عرض کرد: از دودمان من نیز امامانی قرار بده!. خداوند فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند.
حضرت ایوب علیهالسّلام
نقل است ایوب نبی پیامبری بود که از انواع نعمتهای مادی و معنوی همچون خیل گوسفندان، مزارع سرسبز، محصولات کشاورزی، چشمههای روان، پسران تنومند بهره مند بود و البته زبانی شکرگزار و دستی گشاده داشت. شیطان به پروردگار گفت: سپاس گویی ایوب به دلیل آن است که در عسرت و سختی نیفتاده؛ اگر او نیز در تنگنای زندگی قرار بگیرد، زبان شکر در کام فرو خواهد برد. خدای متعال برای اینکه به شیطان بفهماند شکر ایوب نه به دلیل مال و ثروت و مکنت که به دلیل بندگی اوست، بر همة آ نچه ایوب داشت، قلم نیستی کشید؛ گوسفندانش مردند، خیل گاو و شترانش به گوسفندانش پیوستند، مزارعش را آفت خشکی فرا گرفت و پسران دلبندش زیر آوار، داغی بزرگ بر دل پدر نهادند. از این پس ایوب ماند و فقری که تار عنکبوت به چهاردیوار زندگی او تنید و البته همسری مهربان که آخرین بازماندة همه نعمتها به شمار میآمد و زبان شکر و سپاس که هیچ گاه ایوب آن را به لطف و رحمت الهی از دست نداد. ایوب در آزمون سخت فقر قرار گرفت و آنچه این آزمون را تکمیل کرد، بیماری جان کاهی بود که هفت سال و بنا به قول دیگر، هفده سال دامان این پیامبر الهی را فرا گرفت. از آن پس اطرافیان از او دور شدند و همسرش امیدوارانه پرستاری شوهرش را بر عهده گرفت؛ اما فانوس امید او نیز روزبه روز کم فروغ تر میشد. (هفت سال ، زمان کمی نیست که از یک بیمار پرستاری کنند، یک تنه و بی همراه چه برسد به هفده سال) وقت آن رسید که ایوب زبان به استغاثه باز کند و از خداوند گشایشی بخواهد: «و ایوب اذ نادی ربه انی مسنی الضر و انت ارحم الراحمین؛
[ انبیاء/سوره۲۱، آیه۸۳. ]
و ایوب را به یاد آور هنگامی که پروردگارش را خواند ] و عرضه داشت: خدایا بد حالی و مشکلات به من روی آورده و تو مهربانترین مهربانانی!». خداوند دعای مؤدبانة حضرت ایوب را مستجاب کرد و به او وحی فرمود تا در چشمهای خنک خود را شست وشو بدهد و سپس نعمتهای قبلی افزون بر نعمتهای جدید به ایوب روی آورد. [ تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۴۷۷ ذیل آیه ۸۳ سوره انبیاء.]
منابع
منابع آیات و روایات در ذیل هر کدام نوشته شد و مدارک دیگر.
و با استفاده مقداری از یکی ازمقاله های دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، -- ویکی فقه دانشنامه حوزوی-- [ سایت شیعه حق: shia-hagh. com. www. و سایر منابع